امیرسامامیرسام، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

وقتی مهندس کوچک بود

مهدکودک.... رفتن یا نرفتن مسئله این است

1391/10/2 10:32
نویسنده : یاس
619 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم یکی از دغدغه های این روزای من مهد کودک رفتن یا نرفتن شما شده. از یه طرف میبینم که مامان جون عالی بهت رسیدگی میکنه و خونه اون جات امن تره و من خیالم هزاران بار راحت تره از طرف دیگه میبینم که اون بنده خدا زندونی شده تو خونشون و به خاطر شما نمیتونه از جاش تکون بخوره و عذاب وجدان اینکه با اون کمر درد و پا دردش باید هی دنبال شما باشه و هی بغلت کنه و کارات رو بکنه داره دیوونم میکنه.

یه روز میگم بذارمت مهد یه روز میگم پرستار بگیرم... نمیدونم واقعاً نمیدونم بهترین کار چیه.

میترسم پرستار بگیرم برات چون نمیدونم صبح تا بعد از ظهر چه رفتاری می خواد باهات داشته باشه.

میترسم بذارم مهد چون نمیدونم همه چیز رو به موقع بهت میدن؟ به موقع عوضت میکنن؟

آخه زبون نداری که اگه باهات بد رفتاری کردن بهم بگی که...

خدایااااااااااااااااااااااااااا کمک دارم دیوونه میشمممممممممممممم

 

_________________

پی نوشت:

مامانا اگه تجربه ای دارین منو بی نصیب نذارین.

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

الی مامان
3 دی 91 10:15
آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
جانا سخن از زبان ما می گویی
من هم یک امیر دارم
به گمانم کوچکتر از امیرت
ماه بعد 6 ماهش که تمام بشود مادریزرگش هم برای نگهداریش تهران نیست
بگذار مادرت مادری کن بانو لااقل تا زمانی که امیرک با زبانش خواسته هایش را بگوید
مغز بادام است با او بودن در هر زندانی برای مادربزرگش شیرین است
برای من هم دعا کنید


ـــــــــــــــــــ
مرسی دوستم. امیدوارم راه خوب و مطمئنی برای نگهداری امیر جان پیدا کنی
نیلی
6 دی 91 12:08
من بودم میذاشتم مهد
کلی بهشون خوش میگذره
تازه به نظر من برای هوش اجتماعیشون خیلی خوبه


دوستم خودت تجربه اش رو داری آیا؟